این مطلب به علت قطعی شماره تلفنهای زیر صفحهی تلویزیونتان نوشته شده و نیازی به است ندارد.
بیبیسی (شبکههای انگلیسیزبانش) دارای استانداردهایی است که یک سروگردن از شبکههای دیگر بالاتر هستند؛ از نوع خاص تصویربرداری و طراحی صحنهها و رنگآمیزی بگیر تا استفاده از زبان و تنظیم خبر و تدوین خلاقانه همه و همه تفاوتهایی با دیگر شبکهها دارند. همین تفاوتها هستند که به ویژگیهای بیبیسی تبدیل میشوند. تنها یک نمونهاش استفاده از رنگ قرمز به عنوان رنگ ثابت و به نوعی آیکون این شبکه است. ریشهی این رنگ قرمز هم بالطبع در فرهنگ انگلیسی است و اهمیت این رنگ در تاریخشان: تنها به یاد بیاورید اتوبوسهای قرمز انگلیسی را، باجه تلفنهای قرمز انگلیسی را، صندوقپستهای قرمز انگلیسی را و مشابه آن.
بخشی از این ویژگیها را میتوانید در بیبیسی فارسی هم ببینید. استودیوهای خبر بخش فارسی بسیار مشابه مادرِ انگلیسیشان هستند. اینکه میگویم مادرِ انگلیسی برای این است که به نظر من شبکههایی از این دست مانند فرزندان دورگهاند: از یک مادر انگلیسی و پدر ایرانی. حال این بچه چه مقدار از پدر و مادرش به ارث برده باشد مسئلهای است که باید به آن توجه کرد چرا که به هر حال ما ایرانیها این نکته را در ذهن داریم که:
پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش نخوانش پسر!
در کل بخش مادری یعنی قسمت تکنیکی این شبکه قابل قبول است. حال باید منتظر ماند و دید این فرزند از پدر چه به ارث برده است.تا این لحظه تنها دوبار و حدود چهار یا پنج ساعت از برنامههای این شبکه را دیدهام. از دیگر شبکههای فارسی زبان بهتر است و برای من انتخاب اول است و از راه افتادنش بسیار خوشحالم. اما در همین نگاه کوتاه به برنامهها چند نکتهی کوچک به نظرم آمد. این نکتهها بیشتر مربوط به بخش پدری است!
در یکی از برنامهها خانم مجری میگوید:برای تماس با ما از شماره تلفنهایی که در زیر صفحهی تلویزیونتان میبینید استفاده کنید(یا جملهای مشابه این).من هرچه به زیر صفحهی تلویزیونم (مونیتورم) نگاه میکنم شمارهای نمیبینم. در قسمت پایین صفحه شمارههایی نوشته شده است اما در زیرش هیچ چیزی نیست!
اخبار: روسیه و اوکران برای پایان دادن به مشکل قطعی گاز... .سالها پیش در شاهین شهر خودمان هر تابستان مشکل قطع آب داشتیم. روزی پارچهای بزرگ بر سردر ادارهی آب شهر نصب شد که بر روی آن جملهای مشابه نوشته شده بود: به علت قطعی آب... . تا آنجا که من میدانم (و همان زمان برای اطمینان بیشتر موضوع را با یکی از دبیران ادبیات نیز در میان گذاشتم و ایشان نظری مشابه داشتند) قطع شدن فعلی است به یک معنا و قطعی کلمهای است با معنایی متفاوت (میتوانید نگاهی به تفاوت
قطع با
قطعی در فرهنگ لغت دهخدا و معین بکنید). بهتر آن است که جملاتی از این دست به این شکل نوشته شوند که: به علت قطع آب، یا مشکل قطع گاز. دیگر نیازی به استفاده از ((ی)) اضافه نیست. البته مشابه این استفاده را در بسیاری از وبسایتها و پایگاههای خبر رسانی فارسیزبان میبینیم (
نمونههایی از آن). با این وسعت استفاده من شک میکنم که شاید آن دبیر ادبیاتمان به ما آموزش اشتباه داد.
است: این کلمه گویا یکی از کلمات ممنوعه در شبکهی بیبیسی است. در بیشتر جملات این کلمه حذف میشود مثلآ: حماس گفته (است) که حملات اسرائیل نتوانسته (است) آسیبی به توان نظامی حماس برساند. در این مثال میتوان(( است)) اول را به قرینهی(( است)) دوم حذف کرد اما هر دو را با هم؟ شک دارم. این حذف شاید لحن خبرها را روزمرهتر و خودمانیتر کند اما آیا درست است؟ این پرسشی است که برای من بوجود آمده است و پاسخش را نمیدانم و بد نیست دوستانی که بیشتربر حوزهی زبانشناسی اشراف دارند کمی در آن تامل کرده و دستکم افرادی چون من را آگاهترکنند.
در همهی موارد مشکل به نوعی برمیگردد به عدم آشنایی و تسلط کافی گویندگان بر زبان فارسی. به این نکته اضافه کنید مجریهایی را که در همین چند برنامه و معرفینامه میتوانید ببینید و برخیشان از حداقل استانداردهای بیان برای گویندگی برخوردار نیستند. ایراداتی مانند نداشتن صدای خوب و پخته (بخصوص برای بخشهایی که قرار است گفتههای فردی به زبانی دیگر همزمان به فارسی گفته شود)و یا داشتن تلفظ خاص در بیان برخی حروف نمونههایی هستند که مشابه آنها را در شبکههای لسآنجلسی بسیار میتوان دید، اما فراموش نکنید که قرار نیست بیبیسی را با تلویزیونهای حمید شبخیز و امیرقاسمی مقایسه کنیم، چه صرف بهتر بودن از آن شبکهها دلیلی بر خوب بودن یک شبکه نیست.
و نکتهی آخر اینکه:
در یکی از گزارشهای بیبیسی به مناسب آغاز دوران ریاستجمهوری اوباما به عنوان اولین رئیس جمهوری سیاهپوست آمریکا به نکتهی جالبی به عنوان نمونهای از تبعیضات نژادی بر علیه سیاهپوستان اشاره شد و آن اینکه:
((تا شصت سال پیش سیاهپوستان باید از در مخصوص خود سوار اتوبوس میشدند و در قسمت عقب اتوبوس مینشستند.))امیدوارم حداقل شصت سال بعد مبارزان حقوق زنان ما در مصاحبههایشان بتوانند از این نکته استفاده کرده و جملهای مشابه در بیان تبعیض جنسی در ایران بگویند، مثلآ چیزی مانند این:
تا شصت سال پیش زنان ایرانی باید از در مخصوص خود سوار اتوبوس میشدند و در قسمت عقب اتوبوس مینشستند.
نویسنده :
مجتبا یوسفیپور ; ساعت ۸:٤٥ ب.ظ روز دوشنبه ۱۳۸٧/۱٠/۳٠
تگ های این مطلب :
نقد و تگ های این مطلب :
لینک و تگ های این مطلب :
روزانه پيام هاي ديگران (
document.write(get_cc(2501187))
1) +مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به دنباله بفرستید:
غزه به روایت کارتونیستهابه اندازهِ کافی اینروزها همه دربارهی غزه و آنچه در آنجا اتفاق میافتد حرف زده و میزنند. من چیزی برای اضافه کردن ندارم. اما توصیه میکنم این مجموعه کارتون/کاریکاتور را با موضوع بچههای غزه ببینید. بعضیهایش بسیار زیبایند. تنها برای آنکه تحریکتان کنم تا بر روی لینک زیر کلیلک کرده و دانه دانه به تماشایشان بنشینید، یکی را که بیش از همه به دلم نشست اینجا بازچاپ میکنم:
کودکان غزهکارتونیست: عماد حجاج، روزنامهی القاد
توضیح: در صفحهی جدید از فلش خاکستری رنگ پایین صفحه برای تعویض صفحات استفاده کنید.
نویسنده :
مجتبا یوسفیپور ; ساعت ٦:٠٥ ق.ظ روز جمعه ۱۳۸٧/۱٠/٢٧
تگ های این مطلب :
لینک و تگ های این مطلب :
روزانه پيام هاي ديگران (
document.write(get_cc(2487907))
1) +مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به دنباله بفرستید:
قاعده بی استثناجناب حسین پارسایی را شاید بشناسید، اگر هم نشناسید چیزی از دست ندادهاید چه میشود گفت خوشا به حالتان.به هر حال ایشان که تا چند سال پیش دنبال جناب مسافر میدویدند امروزرئیس مرکز هنرهای نمایشی ایران هستند، یکی دیگر از نمادهای پسرفت! اما برای اینکه کمی بهتر با این حضرت آشنا شوید این تکهی سرشار از ریا را بخوانید تا بفهمید این پستها چگونه به دست میآیند:
پیام مدیر مرکز هنرهای نمایشی به پنجمین همایش سراسری آئینهای عاشورایی اما هنوز جوهر قلم ایشان خشک نشده به قول معروف در همان دم گوشمال حق میرسد و چشم او را چنان میگشاید که کار به گوش کشیدن هم نمیرسد! پس مطلب اول به سرعت از صفحهی اصلی خارج شده و جایی آن پشت و پسهای سایت گم و گور میشود و این دومی جایگزیناش میگردد.بخوانید خبر دوم را:
خیمهگاه عاشورا دچار حریق شد اگر به متن خود ایشان مراجعه کنم که از قول یکی از همکاران -بخوانید همکاسهها- میفرمایند ((هیچگاه طی این سالهای گذر عمر با این روشنی حضور آقا را حس نکرده بودم، یقین دارم خودش همه چیز را جور کرد و آبروی ما را خرید)) باید بگویم:
حسین یا منصور جان، به استدلال خودت شاهد از این بهتر، آقا به زبان بی زبانی میفرمایند شما لطفآ همان منصور باش و نام ما را خراب و بازیچهی پست گرفتنت نکن که دفعهی بعد بدطور آبرویت را میبرم. این دستمال را جای دیگری پهن کن حاجی جان!
نویسنده :
مجتبا یوسفیپور ; ساعت ٥:۳٠ ق.ظ روز جمعه ۱۳۸٧/۱٠/٢٠
تگ های این مطلب :
روزانه پيام هاي ديگران (
document.write(get_cc(2462765))
0) +مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به دنباله بفرستید:
سعید شنبهزاده و روح جنوب...اگر شما هم مثل من خسته اید و دلتان گرفته نگاهی به این کلیپها بیاندازید تا روحتان تازه شود. اجراهای سعید شنبه زاده در چندین نقطه ی دنیا است: قطعات نابی از موسیقی جنوب. فرض کنید هدیه سال نو...
تعدادی هم لینک در پایین هست برای کسانی که نمی شناسندش. بیشتر هم خواستید بدانید نامش را در یکی از موتورهای جستجو وارد کنید و بگردید، سخت که نیست؟
لینک مستقیماین هم اجرا در نیوزلند
لینک مستقیماین هم تکنوازی ضرب و تیمپوی پسرش نقیب شنبه زاده
لینک مستقیماین دو تکه ی کوتاه از رقص زیبای جنوبی اش
لینک مستقیملینک مستقیماین هم یک مصاحبه با او و گروهش به زبان فرانسه و دو تکه اجرا در آخر آن
لینک مستقیماین هم یک اجرای دیگر:
این هم کلیپ موجون با پدرام درخشانی
لینک مستقیماین هم یک گفتگو با اونقدی بر کارهای سعید شنبه زاده(رادیو زمانه)فایل پی دی اف گفتگوی شهروند با سعید شنبه زادهیادداشت رضا قاسمی درباره ی سعید شنبه زاده نویسنده :
مجتبا یوسفیپور ; ساعت ۱٢:٠٥ ق.ظ روز پنجشنبه ۱۳۸٧/۱٠/۱٢
تگ های این مطلب :
موسیقی و تگ های این مطلب :
لینک پيام هاي ديگران (
document.write(get_cc(2433291))
2) +مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به دنباله بفرستید:
پنجاهمین سالگرد انقلاب کوبااول ژانویه امسال پنجاهمین سالگرد انقلاب کوباست.به همین مناسبت سایت مگنوم مجموعهی از عکسهای منحصر بفردش از روزهای انقلاب کوبا را در مجموعهای به نمایش گذاشته است که واقعآ دیدن دارند. اگر هم سینما دوست باشید میدانید که هم اکنون فیلم چه:قسمت اول ساختهی فیلمساز معروف استیون سودربرگ که داستان زندگی انقلابی معروف ارنستو چهگوارا و همین روزها را (از لحظهی ورود دستهی شورشیان به کوبا تا حرکت به سوی هاوانا) به تصویر کشیده است بر روی پردهی سینماهاست. اگر فیلم را دیده باشید با دیدن این عکسها میفهمید که چقدر سودربرگ در بازسازی آن روزها موفق عمل کرده است و تصاویر فیلم چه شباهت قدرتمندی به این عکسها دارند.
در کنار عکسها توضیحی است به زبان انگلیسی دربارهی این انقلاب که برای علاقمندان ترجمهاش را در این پایین گذاشتهام، امیدوارم به کارتان بیاید:
این خود عکسها در سایت مگنوماین هم یک مجموعهی دیگراین هم ترجمهی متن:
اول ژانویه ١٩۵٩، ژنرال فولخنسیو باتیستا، رهبر تحت فشار کوبا، دریافت که دولتش بیش از این نمیتواند در برابر شورشیهای تحت فرماندهی فیدل کاسترو مقاومت کند و هاوانا را ترک کرد. این روز، تاریخ مهمی در انقلاب کوباست، در حقیقت این پایان درگیریهایی است که از ٢۶ جولای ١٩۵٣ آغاز شده بود، زمانی که اقدام شورشیهای کوبا شامل فیدل و رائول کاسترو مبنی بر تسخیر یک پادگان نظامی در سانتیاگو با شکست مواجه شد. پس از دو سال زندان، باتیستا تحت فشارهای سیاسی کاسترو و دیگر زندانیان سیاسی را آزاد کرد. پس از آن فیدل و رائول برای دیدار با دیگر شورشیان به مکزیک رفتند و مرحلهی تازهای از انقلاب را طراحی کردند. در دوم دسامبر ١٩۵۶ دستهای از شورشیان در ساحل شرقی کوبا پیاده شدند اما به سرعت با فشار نیروهای دولتی پراکنده گشتند. بی واهمه از این عقب نشینی، شورشیان به رهبری کاسترو، کامیلو سینفخوس(١)، ارنستو چهگوارا و دیگران دوباره تشکیل گروه داده، برنامهریزی کرده، منظم شده و نبرد طولانیای را با نیروهای نظامی باتیستا آغاز کردند. در پایان سال ١٩۵٨ نیروهای شورشی توانستند تا غرب کوبا پیشروی کنند و نیروهای دولتی بدون مقاومت و جنگ شروع به تسلیم شدن کردند. نیروهای شورشی در دوم ژانویه ١٩۵٩ به هاوانا وارد شدند و کاسترو در روز هشتم به هاوانا رسید. صدها تن از اعضای دولت باتیستا بازداشت شده بودند. بعد از یک دادگاه سرپایی(دادگاه صحرایی؟)(٢) بسیاری محکوم به زندان شدند اما هزاران نفر نیز اعدام گشتند.
در ٢۶ جولای ١٩۵٩ جمعیت بزرگی از مردم آغاز و پایان انقلاب را در پایتخت جشن گرفتند.
(١) (Camillo Cienfuegos) از ترجمهِ این نام به فارسی و چگونگی تلفظ درستش مطمئن نیستم.(٢) فکر میکنم منظور از دادگاه سرپایی یا (standing trial) همان دادگاه صحرایی باشد، باز هم مطمئن نیستم. اگر کسی میداند، بگوید تا ما هم یاد بگیریم.
در این دو مورد
رامین مولایی عزیز اضافه کرده است که:تلفظ صحیح نام همرزم کاسترو، سیینفوئگوس است. دادگاه هم صحرایی نیست چرا که اصطلاح خاص خود را دارد و آنهم زمان جنگ برپا میشود. اما منظور از این دادگاه سرپایی دادگاههایی مردمی بود که بدون قاضی رسمی و با حضور یکی از فرماندههان انقلابی و در فضای باز برگزار میشد و مردم ایستاده شاهد بودند و رأی صادر می کردند. ترجمه دادگاه انقلابی مناسبتر است.
ممنون از لطف و توجهاش.
نویسنده :
مجتبا یوسفیپور ; ساعت ۸:٥٦ ق.ظ روز سهشنبه ۱۳۸٧/۱٠/۱٠
تگ های این مطلب :
عکس و تگ های این مطلب :
لینک و تگ های این مطلب :
ترجمه پيام هاي ديگران (
document.write(get_cc(2426273))
3) +مطلب را به بالاترین بفرستید:
مطلب را به دنباله بفرستید:
Iran: a nation of bloggersاینرا به طور اتفاقی یافتم. یک انیمیشن کوتاه کار چهار دانشجوی غیر ایرانی مدرسهی فیلم ونکوور دربارهی وبلاگنویسی در ایران. کوتاه است اما با این همه نشان میدهد که بلاگرهای ایران در سطح جهانی چه اندازه خود را مطرح کردهاند. به گفتهی همین فیلم ایران سومین جمعیت وبلاگنویس دنیا را دارد!
اگر هم در اینجا نتوانستید ببینید به صفحهی اصلی آن مراجعه کنید:
در اینجاو یا در یوتیوب