گاه‌ نوشتهای مجتبا یوسفی پور

پنجشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۸


جالبه، فکر می‌کنم دست کم برای دیدن همین یک صحنه باید این فیلم را ببینم.اینجا را کلیک کنید و بخوانیدش!
بعد از آن این شعر کوچولو هم می‌چسبد.

نویسنده : مجتبا یوسفی‌پور ; ساعت ٧:۳٠ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱۳۸۸/٢/۳۱
تگ های این مطلب :سینما و تگ های این مطلب :لینک و تگ های این مطلب :روزانه
پيام هاي ديگران (
document.write(get_cc(2936487))
1)
+مطلب را به بالاترین بفرستید: مطلب را به دنباله بفرستید:

آه ای حلزون
از کوهستان فوجی بالا برو
ولی آرام، آرام.

نویسنده : مجتبا یوسفی‌پور ; ساعت ٩:۱٧ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ۱۳۸۸/٢/٢٩
تگ های این مطلب :عکس
پيام هاي ديگران (
document.write(get_cc(2929196))
0)
+مطلب را به بالاترین بفرستید: مطلب را به دنباله بفرستید:

می‌دانم دفترخاطراتم نیست امامی‌نویسم که یادم بماند
دهمین روز از پنجمین ماه‌ ِ سا‌لو دهمین روز بود شاید تقریبآکه باران قشنگ می‌باریددوبارهنم‌نمو من نوشتمتا به یاد آورمروزیدهمین روز از پنجمین ماه سال راکه دهمین روز بود شاید... .

هیچ نظری موجود نیست:

درباره من

عکس من
who am I... a question I hate to answer. an Iranian. before coming to England: a writer, director and actor, specially in theatre... working with my amazing group or company( siah company, in translate it word by word it means black!) who were my best friends too... but now... a student and...and what else?the problem is that, at the moment I don"t know who am I myself, what I am doing, just in run! in scape to somwhere where I don"t know where is it exactly! that"s it.

بايگانی وبلاگ