گاه‌ نوشتهای مجتبا یوسفی پور

دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۶

يک نکته‌ی جالب
این را نخستین بار در وبلاگ
بارسین دیدم٬ این هم نسخه‌ی انگلیسی‌اش است. تنها جالب است. بعد از خواندنش اولین کاری که کردم نشان دادنش به دوتا از همکلاسی‌ها بود که همیشه سر این مسئله با هم شوخی داشتند٬ آخر یکی‌شان سیاه است و دیگری سپید!
و با اجازه‌ی بارسین کمکی هم کلمات شعر را جابجا کردم٬ به گمانم شعر بارسین حالت کودکانه و ساده‌‌ی شعر اصلی را بیشتر دارد تا این یکی.
اما شعر:
چون زاده می‌شوم: سیاهم
رشد می‌کنم: سیاهم
در زیر آفتاب و گرما: سیاهم
در سرما: سیاهم
می‌ترسم: سیاهم
بیمارم: سیاهم
و گاه مردن: همچنان سیاهم
اما تو ای انسان سپید
چون زاده می‌شوی: صورتی رنگ
رشد می‌کنی: سپیدی
در زیرآفتاب و گرما: سرخی
در سرما: آبی
می‌ترسی: زردی
بیماری: سبزی*
با یک کوفتگی: بنفشی
و چون می‌میری: خاکستری
اکنون که را رنگین پوست صدا می‌کنی؟
* در فرهنگ مغربی‌ها سبز نشان بیماری است٬ منبع این نکته انسانهای اطرافم هستند و بس.

هیچ نظری موجود نیست:

درباره من

عکس من
who am I... a question I hate to answer. an Iranian. before coming to England: a writer, director and actor, specially in theatre... working with my amazing group or company( siah company, in translate it word by word it means black!) who were my best friends too... but now... a student and...and what else?the problem is that, at the moment I don"t know who am I myself, what I am doing, just in run! in scape to somwhere where I don"t know where is it exactly! that"s it.

بايگانی وبلاگ