گاه نوشتهای مجتبا یوسفی پور
دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۶
من از همه جا بیخبرم٬ فقط شنیدم فیلمی گویا سکسی از یک بازیگر دست هشتم بیرون آمده و ملت بیکار در بدر به دنبالش افتادهاند که های چه خبر شده! اسم بازیگر و باقی داستان را همه میدانند٬ اسم نمیبرم که مانند باقی از آب گلآلود برای وبلاگم خوانندهی فضول حشری کمی تا قسمتی بیمار روانی جمع نکرده باشم!ما چه بخواهیم و نخواهیم فضولیم! با یکی از حضرات که به قول نا قول خودش بالای بیست سال است غربت نشین است و د راین سیستم کاملن جا افتاده صحبت از این خصلت ایرانیان کردم٬ مخالفت کرد که مگر نمیبینی اینجا هم همه دنبال اینند که ببینند فلان کسک چگونه شب لنگ هوا می کند و فلان چه میکند و فلان چه!درست است اما اینجا هیچ کس ابایی از انچه میشود ندارد.درست است اما اینجا کسی نمیتواند گترهای و از روی باد معده برای ارضای غرایز پستش با هرچه خواست بازی کند و هرچه خواست بکند بی آنکه احدی بپرسد حسنی خرت به چند؟درست است اما اینجا قانون دارد٬ اگر کسی مطلبش بیراه بود طرف میتواند شکایت کند٬ میتواند خسارت بگیرد٬ میتواند اعادهی حیثیت بکند٬ آیا در ایران هم میشود؟من نمیدانم داستان فیلم در نهایت به کجا رسید اما اگر اشتباه شده باشو ان بازیگر یقهی چه کسی را باید بگیرد؟ ما که همهمان در اینگونه مواقع خودمان را میکشیم کنار و شروع میکنیم بازی کیبود؟ کیبود؟ من نبودم را... .اینجا اگر هست توی روزنامه است٬ صاحب دارد و نشانی و میدانی با کیطرفی... انجا هم همینطور است؟اینجا اگر هست برای همه است٬ با فرهنگشان مغایرتی ندارد٬ انجا هم همینگونه است؟ اگر این خانم تبریه بشود باز هم جایی برای فعالیت دارد؟ یا اینکه از نظر مسئولان چون حساسیت رویش بوده کسی نباید سراغش برود؟اینجا سکس ممنوع نیست٬ در تلویزیون دربارهاش صحبت میشود٬ نشان میدهندش و خود آدمها هم از نمایش ان در ملاء عام ابایی ندارند٬ انجا هم اینگونه است؟. اخرش اینکه حالا که میخواهیم اینوری باشیم فقط این بخشش باید مثل اینها باشد؟ باقی چی؟صادقانه جواب بدهید!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
- Mojtaba Yousefipour
- who am I... a question I hate to answer. an Iranian. before coming to England: a writer, director and actor, specially in theatre... working with my amazing group or company( siah company, in translate it word by word it means black!) who were my best friends too... but now... a student and...and what else?the problem is that, at the moment I don"t know who am I myself, what I am doing, just in run! in scape to somwhere where I don"t know where is it exactly! that"s it.
My other weblogs
سینمایی ها
تیاتری ها
داستانیها
عکاسی
فرهنگیها
رسانه ها
دیگر جاها...
برچسبها
بايگانی وبلاگ
-
▼
2007
(43)
-
▼
ژوئیهٔ
(34)
- چرا ما در این دایره سرگردانیم!گویا ما برای خودمان ...
- نمیدانم تا کنون از اکبر سردوزامی چیزی خواندهاید ...
- جامعهشناسی از نوع غير خودمانی... همینطور از ب...
- تلويزيونهای ايرانی- بخش اول: فيلم و سريال دیشب...
- خودکشی يک کارگر... به همين سادگی! اگر توانستید...
- کتاب به سبک ايرانی۱ این گزارش بیبیسی واقعآ خ...
- ديکتاتورهای پنهان بحث عکسهای برهنهی آقای تون...
- چند لينک کیفرخواست «آقای متینی» برای محاکمه مجدد...
- طبق معمول تازه از راه رسیدهام٬ آخرین خبری که توجه...
- میخواهم تا وقتی که میميرم زنده باشم................
- چند لينک مرکز اسناد انقلاب اسلامی این عکسها ر...
- حالاهای انقلابی! حالا که پولدارها حاضر به تقسیم ...
- دعوای داخلی! تا از دستتان نرفته این مطلب مسع...
- همسايهها همسایهداخل میشوم٬ دکمهی طبقهی همکف ...
- شناسنامه عزیزی گفت شاید بد نبود اگر مشخصات فی...
- کیاين ديوانه خواهد پريد؟ تازه ویدیوVHS باب شده...
- ۱۵ ملوان خپل و يک رئيس جمهور تقريبآ زبل! توضی...
- تعطيلات نوروزی به زبان انگليسی! برای آخرین کار...
- كسي ديگر نمي كوبد، در اين خانه ي متروك را ... . ...
- يک نکتهی جالب این را نخستین بار در وبلاگ بارسین...
- ديگر کهنهای باز... آسمان هميشه با من و تو مهر...
- بعد از مدتها٬ یعنی چیزی حدود چهار یا پنج سال امروز...
- يک پيغام جالب ديگر این بازار فرستادن پیغام با...
- نخست: دوست عزیزی دوبار بینام برای این وبلاگ یاددا...
- حقيقت حقیقت هزار چهره دارد و گاه٬ ما حتا یکی ا...
- انسان زبان به گفتن گشود تا نیازهایش را بیان کند.ان...
- رفته و رويا در تلالو صبحگاهی شبنم چشمانت ...
- سال به گویا زمان جشنواره عقب و عقبتر میآید٬ قدیم...
- شاید من دیر آمدم٬ شاید تو زودتر رفته بودی٬ چه مهم؟...
- میخواهم گهگاه چیزهایی اینجا بگذارم٬ بیشتر از دیرو...
- هنگام که می بينی کوير را تنها قطرهای خرد بسنده اس...
- يک لحظه بيانديش! درفضای باز مرکز شهر لیدز یک نما...
- کیميدونه؟ از تاریخ پای نوشته پیداست که کهنه ...
- من از همه جا بیخبرم٬ فقط شنیدم فیلمی گویا سکسی از...
-
▼
ژوئیهٔ
(34)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر