گاه‌ نوشتهای مجتبا یوسفی پور

سه‌شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۶

طبق معمول تازه از راه رسیده‌ام٬ آخرین خبری که توجه‌ام را جلب کرده‌است این داستان بی‌حجاب سازی یک دانشجو توسط نور‌الدین زرین‌کلک است٬ آن هم کی‌؟ در بحبوحه‌ی این بگیرو‌ببندهای مبارزه‌ با بی‌حجابی.متن خبر می‌گوید که به گفته‌ی زرین‌کلک ماجرا شاخ‌وبرگ اضافی پیدا کرده است و در اصل اینقدر بزرگ نبوده است.یکم اینکه اصلآ بزرگ نبوده است. متاسفم برای آن دانشجویی که بعد از این همه سال درس‌خواندن آن هم در رشته‌ی هنر هنوز از بدیهیات هیچ نمی‌داند و دربند یک تار مو‌است.دوم اصل ماجرا کاملآ بی اهمیت است٬ تلخی‌ در حواشی‌ای است که بعد ازآن ساخته می‌شوند و دسته‌ای از دانشجویان(دریغ از واژه‌ی دانشجو) به همراه استادان اکثرآ بی‌سوادشان- که معمولآ دل خوشی از قدیمی‌های باسواد‌تری که به خاطر دانششان در مسند امور قرار گرفته‌اند نه ریششان! ندارندـ در دانشگاه داد و هوار راه انداخته‌اند و به شیوه‌ی سی سال پیش سعی دارند با چسباندن انگ و تهمت و توهین یکی را به زیر بکشند:«بر روي پلاكاردهايي كه بر روي نرده هاي دانشگاه تهران نصب شده يا در دستان دانشجويان ديده مي شد، چنين شعارهايي به چشم مي خورد: «استاد نامسلمان اخراج بايد گردد»، «غيرتي ها كجايند؟»، «بي حرمتي نسبت به حجاب تا كي؟»، «امسال فاطميه چه زود رسيد»، «استاد آمريكايي شرمت باد»، «وا مصيبتا؛ كشف حجاب اجباري دختر چادري در دانشگاه اسلامي»، «انقلاب فرهنگي تكرار بايد گردد»، «دانشگاه اسلامي جاي منافقين نيست»، «حاشا به غيرت اساتيد»، «دانشگاه بايد از حضور ليبرال ها و كمونيست ها پاك شود». جمعي از اساتيد و مسئولان دانشگاه تهران هم در اين تجمع حضور داشتند» سینمای‌مابراستی این شعارهای‌ احمقانه خنده‌دار نیست؟سوم این همان دانشگاهی است که همه‌جا تا بحث تغییرات در ایران به میان می‌آید از دانشجویانش به عنوان امیدهای سازندگی و نویدبخشان تحول و تغییرات در ایران نام برده می‌شود. چیزی که حال‌ِ من یکی را به هم می‌زند. با عرض پوزش اما سالها در کنار دانشجویان شریف ایرانی بوده‌ام و دیده‌ام که هنوز روشنفکر‌ترینشان دنبال شریعتی و سروش است واز رسالات آنها طلب راه‌کار برای سازندگی ایران فردا می‌کند. البته منکر یک بخش کوچک ِ براستی روشن‌فکر و آگاه نمی‌شوم. اما واقعیت این است که آن بخش آنقدر اندک و کم‌اند که در برابر باقی به چشم نمی‌آیند. هرچند همه از کردیت آنها برای روشنفکرنمایی استفاده می‌کنند. اینها همانهایی هستند که در هر ماجرایی اولین قربانیان نیز می‌شوند.و آخر اینکه حیف از زرین‌کلک که عمر گرانمایه را به آموزش دادن به این‌دسته آدمها و سروکله زدن با آن دسته می‌گذراند. ای کاش قدرشناسی بیاموزیم

هیچ نظری موجود نیست:

درباره من

عکس من
who am I... a question I hate to answer. an Iranian. before coming to England: a writer, director and actor, specially in theatre... working with my amazing group or company( siah company, in translate it word by word it means black!) who were my best friends too... but now... a student and...and what else?the problem is that, at the moment I don"t know who am I myself, what I am doing, just in run! in scape to somwhere where I don"t know where is it exactly! that"s it.

بايگانی وبلاگ